کاش میشد که در این قرن عجیب
همه بودند به خوش بویی سیب
سیب یعنی که تو زیبا هستی
تو رباینده دلها هستی
سیب یعنی اثر بوسه ای ناز
روی لبهای ترک دار نیاز
سیب یک واژه تو خالی نیست
پر عطر است گل قالی نیست
یك نفر گفت به من
خانه دوست كجاست
من نگاهش كردم
گفتمش چشم شماست؟
خنده ای كرد و گذشت
آنطرف تر ایستاد
بر تن باد نوشت
خانه اش قلب شماست
زندگی شوق رسیدن به همان فردایست
که نخواهد آمد
تو نه در دیروزی و نه در فردایی
ظرف امروز پر از بودن توست
زندگی را دریاب
چه ازدحامی به پا کرده ای در دلم همین تو یک نفر
|
دل ُ روزنامه پيچيدم ، توي جعبه اي گذاشتم... خوب و محكم اونو بستم ، راه ديگه اي نداشتم بردمش اداره ي پست ، دادمش برات بيارن... دل ُ تحويل نگرفتن ، پيش ِ بسته ها بزارن گير دادن دلت بزرگ ِ ، نمي شه اونو فرستاد... مونده بودم چه كنم من ، دل من ياد تو افتاد ياد ِ اون روزي كه قلبت يه دفعه مثه يه سنگ شد... خاطراتت يادم اومد، دل ِ من دوباره تنگ شد حالا من اين دل ِ تنگ ُ ميدمش برات بيارن... اين دفعه مي شه فرستاد ، انگاري حرفي ندارن دل ِ من قد ِ يه دنيا تو رو دوست داره هميشه... پيش ِ من باشي، نباشي، عاشق ِ هيشكي نمي شه |
خیال تو چو باران دلپذیر است
شکفتن در هوایت بی نظیر است
از این پس در غروب ساکت شهر
دل من بی حضورت گوشه گیر است
این شعرو تقدیم میکنم به محمد عزیزم
|
دلمو ساده ی ساده به دل غریبه باختم
توی تاریکیه اون شب نشناختم عاشقم رو
آخه حرفاش دلمو برد غرق شدم توی نگاهش
انگاری نشسته بودم همه عمرم چشم به راهش
انگاری فرشته واسم اونو آورد از ستاره
که توی کویر قلبم مثه بارونا بباره بباره
واسه من خيلي عجيبه اينكه قلبم شده عاشق
هميشه ترسم از اینه نکنه حرفاش فریبه
غریبه تو اومدیو با خودت غمو آوردي
نکنه حرفات دروغ بود تویی که قسم میخوردی
تو که میگفتی همیشه عاشقم بودی و هستی
نکنه از یاد تو رفت عهدو پیمونی که بستی
اي خدايي که میدونی دل من خیلی جوونه
تو نذار زخم فریبش روی قلب من بمونه
میخام از دلت جدا شم این صلاح هر دومونه
نمیخوام که توی یادم خاطری از تو بمونه |
یکی یکی
پله ها را بالا می آیم
اولی
دوستت دارم
دومی
دوستت دارم
سومی
دوستت دارم
در را که باز می کنم ...اما
حالا سال هاست
دسته گلی در گلویم
گیر کرده است